نویسنده: ژرژ رود
برگردان: محمد عبداللهی



یادداشت:

Georges Rude, The Revolutionary Crowd, In History, in The Crowd in the French Revolution (New York: Oxford University Press, 1959), PP.232-239. By Permission .
در تجزیه و تحلیل ما از توده‌ها یا جماعات که به مثابه عواملی اصلی در جریان انقلاب فرانسه ظاهر شدند، از عناصری اجتماعی تشکیل می‌شدند که دارای هویت ها، منافع یا خواست‌ها و امیال و آرزوهای متمایز بودند. معذالک چنین مشخصاتی مغایر با مشخصات دیگر گروه‌های اجتماعی نبود. این توده‌های انقلابی که عمدتاً از میان پابرهنگان برخاسته بودند با عقاید سیاسی جدیدی که توسط اشرافیت و بورژوازی لیبرال ترویج می‌شد همنوایی کردند و این خود نقش مهمی در پشبرد و تسریع انقلاب ایفا نمود. اما اگر حتی به این هم معتقد باشیم که این توده‌های انقلابی با چنین عقایدی برانگیخته شدند، باز نمی توانیم آنان را صرفاً ابزار بی اراده منافع طبقه‌ی متوسط بدانیم؛ یا اینکه آنان را «مردم بی سر و پای.» (1) آشوبگری بخوانیم که یا فاقد هویت اجتماعی بودند و یا از عناصر مجرم و نخاله‌های جمعیت شهری برخاسته بودند. با تمام این احوال اینان در انقلاب نقشی جزئی یا فرعی داشتند و این نقش به هیچ وجه با تصویر ناپسندی که تن (2) و نویسندگان دیگر از آنها به عنوان «اراذل و اوباش» (3) غالب در انقلاب ارائه کرده اند مطابقت ندارد.
میشله (4) اصطلاح مردم (5) را به کار برده است که البته به واقعیت نزدیکتر است: بارنو(6) این اصطلاح را درباره کسانی به کار می‌برد که دارای منشاء یا خاستگاه طبقاتی اشرافی و بورژوایی نبوده اند و در جریان وقایع انقلاب آن زمان فعالانه شرکت کرده‌ بودند. معذالک این اصطلاح بسیار نامشخص است، زیرا در واقع این مردم خرده پا (7) یا پابرهنگان بودند که در مجموع، ترکیب اصلی شورشیان را تشکیل می‌دادند، اما نقشی که به وسیله عناصر متشکله آن- زنان، مزدبگیران، پیشه وران، پادوها، خرده فروشان یا صاحبان کارگاه ها- ایفا می‌شد در هر موقعیت و موردی نسبت به موقعیت و مورد دیگر فرق می‌کرد! البته این مطلب تأکیدی بر این نکته است که توده‌های انقلابی نه موجوداتی تجریدی و انتزاعی بلکه گروه هایی اجتماعی مرکب از مردان و زنانی بودند که نیازهای اجتماعی متفاوتی داشتند، و به محرک‌های متفاوتی پاسخ می‌گفتند که در میان آنها بحران اقتصادی، تحول سیاسی، تأکید بر رفع نیازها و حل مسائل مشخص و مبتلا به جامعه نقش مهمی ایفا می‌کرد.
آیا چنین نتیجه گیری هایی فقط در محدوده‌ی انقلاب فرانسه معتبر است یا در مورد دیگر «توده‌های انقلابی» که برخی از مورخان برای راحتی خودشان یا از روی بلد خواهی آنها را «مردم بی سر و پا» یا نخاله‌های اجتماعی نامیده اند نیز از اعتبار مشخصی برخوردارند؟ (8) البته این امری فرضی و گمراه کننده خواهد بود که نتایج حاصل از بررسی موارد معین مذکور در این مطالعه را با آزادی و اطمینان هر چه بیشتر تعمیم بخشیم؛ معذالک و ضمن قبول این امر که حوادث کاملاً یکسان در تاریخ وجود ندارند، می‌توان گفت که علائم یا نشانه‌های مشخصی وجود دارند، که وجوه مشترک جنبش‌های توده ای سده‌ی هجدهم و اوایل سده‌ی نوزدهم انگلیس و فرانسه را تشکیل می‌دهند.
پیش از این به وجوه تشابه بین جنبش‌های «اقتصادی» مشخص دوره انقلاب فرانسه و جنبش‌های اقتصادی دوره رژیم کهن یا ما قبل انقلاب، نظیر جنبش سال 1775، اشاره کرده ایم. در اینجا نیز با همان واکنش خود انگیخته در برابر افزایش قیمت آرد و نان مواجه می‌شویم، بازارها و مغازه‌های نانوایی به آشوب کشیده شدند؛ کنترل قیمت توده ای اعمال گردید، و شرایط آن در بازارها دهان به دهان می‌گثست، مانند گذشته اعتقاد به نقش مؤثر و خیرخواهانه مقام سلطنت مورد سؤال قرار نگرفته بود؛ شایعه پراکنی در برانگیختن فعالیت‌ها نقش مهمی ایفا می‌کرد؛ گروه‌های متفاوت مردم خرده پای شهرها و روستاها در جریان جنبش، فعالانه شرکت کردند، در میان اینان عناصری از مجرمین و مستمندان هم وجود داشتند که البته روی هم رفته نقش مهمی ایفا نمی کردند، (9) بخشی از این وقایع در شورش‌های دهقانی سال 1848 فرانسه نیز تکرار شد. (10) هر چند که در انقلاب‌های شهری اوایل سده‌ی نوزدهم همزمان با توسعه صنعت و دگرگونی اجتماعی تدریجی، علائم و نشانه‌های جدیدی پدید آمدند، اما بسیاری از مسائل سال‌های بدو انقلاب (1789) همچنان تداوم یافتند. در سال 1848 چهره‌ی ظاهری پاریس و توزیع جغرافیایی جمعیت آن تقریباً همان حالت و وضعیت 60 سال قبل از آن را داشت؛ (11) کارگاه‌های کوچک همچنان غالب بودند و نه تنها دچار زوال نشدند بلکه دوام و بقای آنها بیشتر تثبیت گردید؛ (12) مراکز اصلی جمعیت هنوز در فو بورگسن آنتوان (13) و سن مارسل (14) و نواحی شمال بازارها بود. (15) تا آنجایی که اسناد و مدارک مضبوط در تاریخ نشان می‌دهند، ترکیب شرکت کنندگان در «سه روز باشکوه» (16) جولای 1830 با ترکیب تسخیرکنندگان باستیل چندان تفاوتی نداشت. (17) کارگران سال 1830 نظیر پیشینیان دهم اوت 1792 خودکارگاه‌ها را ترک کردند، خود را برای پیشبرد انقلاب مسلح نمودند و کسانی را که با سوء استفاده از این موقعیت
انقلابی دست به غارت و چپاول می‌زدند هدف گلوله‌های خود قرار دادند. (18) در سال 1848 صاحبان کارگاه‌ها به اتفاق پادوها یا کارگران ماهرشان دست به راهپیمایی زدند و مشترکاً سنگربندی‌های خود را مرتب نمودند و در روزهای فوریه مجلس نمایندگان را اشغال کردند. (19) توصیف دوتوکویل از هجوم توده‌ها به جلسات پارلمان در روزهای بیست و چهارم فوریه و پانزدهم مه سال 1848 خاطره‌ی تظاهرات عظیمی را زنده می‌کند که سه سال پس از انقلاب 1789 در ماه‌های ژرمینال (20) و پره ریال (21) صورت گرفت. (22) حتی درانقلاب جون 1848 که به دنبال هجوم توده‌ها به جلسات پارلمان به وقوع پیوست، یعنی زمانی که بورژواها و کارگران در مبارزه ای مسلحانه خود را در برابر یکدیگر یافتند، اغلب شورشیان به همان اتحادیه هایی تعلق داشتند که اعضای آنها به زندان باستیل یورش برده و تویلری (23) یا کاخ سلطنتی را به تصرف خود درآورده بودند: از 11693 نفری که در رابطه با این مسائل در ماه ژوئن 1848 بازداشت یا متهم شدند، 554 نفر سنگ کار یا سنگ تراش، 510 نفر درودگر، 416 نفرکفاش، 321 نفر مبل ساز، 285 نفر قفل ساز، 286 نفر خیاط، 283 نفر نقاش و 191 نفرشان میخانه دار بودند. (24)
که چنین وجوه تشابهی نباید ما را از وجوه تفاوت‌ها غافل نماید. مثلاً در هجوم توده‌ها به جلسات پارلمان در بیست و چهارم فوریه 1848 نسبت مزدبگیران در میان شورشیان به مراتب بیشتر از نسبت مزدبگیران در بین شورشیان سال‌های 1789 بود: در واقع دوتوکویل معتقد بود که برندگان یا پیروزمندان انقلاب حداقل تا ماه مه 1848 [ یک ماه پیش از وقوع انقلاب ژوئن و درگیری مسلحانه بین بورژواها و کارگران ] کارگران و قربانیان اصلی آن هم بورژواها بودند. (25) هر چند چنین ادعایی غلوآمیز به نظر می‌رسد، اما این واقعیت را نمی توان انکارکرد که کارگران مزدبگیر و پیشه وران مستقلی که در این شورش‌ها و حملات انقلابی نقش عمده ای ایفا کردند، بیش از پیش در اتحادیه‌ها یا تشکیلات خود سازمان می‌یافتند، زیر پرچم رهبری‌های خود راهپیمایی می‌کردند، و به دور از پاسخگویی به عقاید یا شعارهای بورژوایی عمیقاً از عقاید سوسیالیستی الهام می‌گرفتند. (26) انقلاب صنعتی سال‌های فرمانروایی لویی فیلیپ با خود خطوط راه آهن و مقدمات صنعت مکانیزه را پدید آورده بود. به طوری که در فهرست شورشیان بازداشت شده ماه ژوئن، درکنار اسامی درودگران، مبل سازان و قفل سازان و مشاغلی هم در صنایع سنتی و کارگاه‌های کوچک؛ اسامی حدود80 نفر از کارگران خطوط راه آهن و 257 نفر از مکانیسین‌ها را هم می‌بینیم. (27) در واقع انقلاب ژوئن 1848 همان طور که اولین برخورد مسلحانه و بزرگ بین کارگران و بورژواها را می‌نمایاند، زوال یا افول نهایی پابرهنگان و پیدایش مزدبگیران به مثابه گروه‌های ضربت نوین شورش و عنصر مسلط در ترکیب توده‌ها یا جماعات انقلابی را نیز مثسخص می‌سازد.

در انگلستان هم قبلاً چنین جریان هایی به وقوع پیوسته بود. شورش‌های روستایی سده‌ی هجدهم در انگلستان، بیشتر از فرانسه از گرانی قیمت ذرت، آرد یا نان ریشه می‌گرفت و به اشکال متفاوتی از جمله به آسیاب داران، کشاورزان یا مباشران، تخریب حصارها، باجه‌های عوارض گیری، خانه ها، کارخانه‌ها و دستبرد زدن به انبارهای غله و محصولات غذایی گرفته تا تظاهرات عظیم کارگران کشاورزی، معدنچیان و صنعتگران روستایی در بازارهای محلی، نمود می‌یافت. این فعالیت‌های روستاییان انگلیسی سده‌ی هجدهم، یادآور فعالیت‌های دهقانان و فروشندگان روستاهای فرانسوی است که همزمان با فعالیت‌های روستاییان انگلیسی صورت می‌گرفت. اما هیچ یک از وجوه تشابه این دو جریان به اندازه‌ی توسل جستن مردم به مالیات بندی مردمی (28) یا کنترل قیمت مردمی (29) نبود و به نظر می‌رسد که این امر در روستاهای انگلیس حتی بیشتر از روستاهای فرانسه مورد توجه بوده است: دکتر ویرماوت (30) بیست و دو مورد از این گونه اقدامات را بر شمرده است که در سال 1776 در سطح بازارها و روستاهای کشور انگلیس صورت گرفته اند؛ (31) بدون تردید درگزارش‌های محلی موارد بیشتری ارائه شده است. تنها در نواحی روستایی انگلستان و ویلز بود که این نوع شورش ها- به جانب تأکید بر توده ها، یا عدالت «طبیعی» به سده‌ی نوزدهم هم کشانده شد، یعنی به زمانی که دیگر چنین نمودهایی در اجتماعات شهری از مدت‌ها پیش کنار گذاشته شده بودند. شاید جدیدترین و جالب توجه ترین آنها شورش‌های ربیکا (32) بوده است، که یکبار در سال 1839 و بار دیگر در سال 1842 در وست ویلبر(33) انگلستان اتفاق افتاد - ظاهراً این شورش علیه وجود باجه‌های عوارض گیری در دروازه‌ها صورت گرفت، اما در واقع بیانگر انباشتی از مسائل و مشکلات دهقانان ولزی (34) بود که در نتیجه عوارض اربابی یا فئودالی، استبداد مباشران یا ضابطین، اجاره‌های سنگین، و گذشته از همه اینها قانون جدید فقرا بر آنان تحمیل شده بود. (35) در اینجا هم بین این شورش‌ها و شورش هایی که در اواخر سده‌ی هجدهم در شهرها و روستاهای فرانسه رخ داد شباهت هایی وجود دارد- در هر دوکشور شورشیان در انجام کارهای مبارزاتی و تبلیغاتی خود به سنت‌های فرهنگی متوسل می‌شدند؛ (36) رهبران آنها بیشتر از افراد محلی یا ربیکاها بودند؛ (37) «عدالت طبیعی» به گونه ای آشکارا در تخریب باجه‌های عوارض دروازه‌ها نمود می‌یافت. کشاورزان و کارگران متفقاً مبارزه می‌کردند یعنی در امر مبارزه وحدت عمل داشتند؛ و بالاخره باید موضوع همزمانی اشاعه این شورش‌ها را متذکر شد که با سرعتی تعجب آور در نقاط مختلف کشور گسترش می‌یافت. (38) اما با پیدایش و رشد نیروهای اجتماعی نوین جریان مبارزه هم تغییر می‌یافت، و در این زمینه نکته مشخص قابل توجه این بود که ملاقات‌های شبانه رهبران محلی یا ربیکاها جای خود را به گرد همایی‌های توده‌ای و دادخواهی از پارلمان سپرد. این امر بیش از آنچه مدیون موفقیت دولت در سرکوبی شورشیان بوده باشد، محصول دگرگونی در روابط اجتماعی و همنوایی کشاورزان با کارگران خود بود. (39)

دگرگونی هایی مشابه در روابط طبقات اجتماعی جامعه انگلیس، ماهیت شورش‌های شهری این کشور را نیز تغییر داد. در طول قرن هجدهم علی رغم تنوع مسائل، یک الگوی مشخص هم تداوم می‌یافت که باز یادآور الگوی مشابه خود در فرانسه بود. در همه بازارهای شهری به استثنای بزرگترین شهرها، مسأله غذا عامل اصلی شورش‌ها بود. مسأله مواد غذایی بندرت در ایجاد شورش‌های شهر لندن مؤثر افتاد، اما گرانی ارزاق علت تقویت کننده‌ی شورش‌ها بود. (40) البته تکرار مداوم عباراتی نظیر «آشوبگران» محافظه کار یا توری و آزادیخواه یا ویلکی (41) به وسیله مورخان، ماهیت حقیقی این آشوب‌ها و این واقعیت را که توده‌های شرکت کننده در آنها دارای هویت اجتماعی مشخصی بوده اند و تحت تأثیر مسائل و مشکلات خاص خود و با انگیزه‌هایی غیر از غارت و چپاول یا کسب پول دست به شورش می‌زدند دچار ابهام نموده است. این پادوها و کارگران بودند که در جولای سال 1736 آشوب‌های شرق لندن را به راه انداختند، و علیه آن دسته از ایرلندی‌های محلی (کارفرمایان) دست به خشونت زدند که کارگران ایرلندی را در مقابل پرداخت مزدی ناچیز به استخدام خود در می‌آوردند. (42) معذالک در پیدایش این شورش‌ها عوامل دیگر نظیر قانون گین (43) و تهدیدهای مالیاتی نیز مؤثر افتادند. در شورش‌های موسوم به «آزادی و ویلگ‌ها» (44) در سال 1768-9 و شورش‌های گوردون (45) که در چند سال پس از آن اتفاق افتاد شرکت کنندگان بیشتر از پادوها، شاگردان، پیشخدمت ها، کارگران، خرده پیشه وران و خرده فروشان بودند. با اینکه علل مستقیم این آشوب‌ها با یکدیگر بسیار متفاوت بودند، معهذا هر دوی آنها از جنبش‌های اعتراض آمیز اجتماعی به شمار می‌رفتند که در اعماق و در زیر اشکال ظاهریشان تعارض آشتی ناپذیر مستمندان با ثروتمندان (هر چند که هنوز تعارض آشتی ناپذیرکارگران با سرمایه داران به درستی شکل نگرفته بود) نهفته بود. همه اینها از نوع جنبش‌های توده ای جاری در شهرهای فرانسه و انگلیس بودند که مردم خرده پا شامل مزدبگیران، پیشه وران و خرده فروشان تحت رهبری سرکردگان محلی در آنها شرکت می‌کردند و با شکستن پنجره ها، سوزاندن عکس‌های دشمنانشان و تخریب خانه ها، میکده‌ها و آسیاب‌ها نوع خشنی از عدالت طبیعی را به نمایش گذاشتند. (46) در شورش‌های گوردون میزان این تخریب‌ها به حد خطرناکی رسید، به طوری که فقط زیان‌های وارده به ساختمان‌ها و اموال شخصی بالغ بر 70/000 لیره انگلیس بود. این خصلت ویژه (تخریب) موجبات وحشت اعضای هیأت حاکمه از جمله سرمایه داران را فراهم آورد. حتی شایع شد که لرد مانسفیلد (47) رئیس دیوان عالی کشور (48) در تماسی شبانه با شاه گفته بود که گویا همه این مسائل از آنجا ناشی می‌شود که تجار و صاحبخانه‌های شهر لندن با تهدیدی دو جانبه مواجه اند - از یک طرف آزادی هایشان در نتیجه‌ی اقدامات ارتش (تحت فرمان دولت) تهدید می‌شود و از جانب دیگر دارایی‌های منقول و غیر منقولشان مورد تهدید متعصبین خرابکار «اقشار پایین مرتبه مردم» قرار می‌گیرد. - در واقع آنچه را که او برای مقابله با این تهدید پیش بینی و طرح کرده بود نه سال بعد به وسیله همکارانش در پاریس عملی گردید، یعنی تشکیل یک ارتش ملی بورژوایی که از منافع آنان [ سرمایه داران ] دفاع نماید. (49)
چنین اشکالی از تظاهرات توده ای تا فرا رسیدن عصر صنایع جدید دوام نیاورد. با رشد جمعیت شهری و آغاز نظام کارخانه ای (50) در پایان قرن هجدهم، اتحادیه‌های صنفی، فراوانتر و پابرجاتر شدند، و تعارضات مستقیم و بلاواسطه بین مزدبگیران و کارفرمایان در اجتماعات شهری و صنعتی خصلت عامتری یافت. پس از سال‌های دهه‌ی 1780 شورش‌های مربوط به غذا (معمول در بازارها) و دیگر جنبش‌های عدالت طبیعی که از اشکال معمول اعتراضات اجتماعی زمان خود به شمار می‌رفتند، جای خود را به اعتصاب‌ها سپردند. در همین زمان نیز مزدبگیران (51) به مثابه شرکت کنندگان اصلی و عمده جنبش‌های اجتماعی شهری جایگزین گروه‌های اجتماعی دیگری چون «فقرای شهری»، «اقشار پایین مرتبه مردم» (52) مردم خرده پا (53)- اصلاحات رایج در عصر پیشین - شدند. بر عکس بریتانیا، در فرانسه سال‌های 1848 این جریان با خشونت فراوان پیش رفت و با سرعت به بلوغ سیاسی خود رسید، با وجود این در بریتانیا این جریان عمومی زودتر آعاز شد، و با ظهور چارتیسم (54) در سال‌های 1830 به حدکمال رسید.
از چند نمونه ای که بررسی شد؛ چنین بر می‌آید که در نیمه‌ی اول قرن نوزدهم در اروپای غربی گونه جدیدی از «توده یا جماعت انقلابی»- اگراین اصطلاح را در وسیعترین مفهومش به کار بریم- با هدف‌های اجتماعی جدید و شیوه‌های نوین بیان، تکامل یافت؛ و با توسعه صنعت سرمایه‌داری در جاهای دیگر هم به سرعت گسترش پیدا کرد. شاید تعیین هویت این گونه‌ی جدیدتر توده انقلابی آسانتر باشد تا تعیین هویت گونه قدیمی‌تری که در زمان انقلاب فرانسه توده‌ی انقلابی غالب به شمار می‌رفت، و مورخان اتحادیه‌های صنفی و جنبش‌های کارگری، برای روشن ساختن آتن از منابع تاریخی و تحقیقی موجود بهره کافی نگرفته‌اند. متأسفانه این عادت به که ازگذشته به ارث رسیده است به زودی از میان نخواهد رفت. هنوز هم گرایش عمومی مورخان بر این است که در میان موضوع‌های تاریخی مورد بررسی خود از واژه‌های راحت و بدون دردسر استفاده برند و اگر به مرور زمان چنین واژه هایی مورد تقدیس و احترام قرارگیرند دیگر به نارسایی و ناکفایتی آنها در میان واقعیت‌های تاریخی کمتر توجه می‌شود. هر چند که اصطلاح «مردم بی سروپا» به مفهوم دسته‌های مزدوری که برای منافع بیگانگان فعالیت می‌کنند، از نوشته‌های تاریخی اجتماع وارد شده است، اما استفاده از آن باید با حزم و احتیاط صورت پذیرد و تنها در شرایط مشخص خود به کار برده شود؛ و البته تا آنجا که نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد، چنین شرایط مشخصی که کاربرد این واژه را توجیه کند وجود نداشته است و به نظر می‌رسد که اصطلاح «مردم بی سر و پا» که تن (55) آن را به کار برده بیشتر یک واژه ساختگی و یا نوعی پیشداوری باشد تا یک پدیده‌ی تاریخی قابل تحقیق.

پی‌نوشت‌ها:

1- Mobs.
2- Taine.
3- Canaille.
4- Michelet.
5- La Peuple.
6- Barnave.
7- Menu Peuple.
8- البته گاهی به جای اصطلاح «توده ها: Crowds» عناوین مورد توجه میشله، مردم، «the People»یا «وطن پرستان: The Patriots» هم به کار رفته اند؛ این امر بیشتر در میان آن دسته از مورخان انگلیسی معمول بوده است که به مطالعه‌ی جنبش‌های ملی سده‌ی نوزدهم اروپا و آمریکا‌ی جنوبی پرداخته‌اند و
چون در این جنبش‌ها توده‌های انقلابی (شرکت کنندگان در این جنبش‌ها) مسائلی را مطرح کرده بودند که بعدها مورد عنایت این مورخان قرارگرفت، لذا به شرکت کنندگان در این جنبش‌ها عناوینی اطلاق کردند که بیشتر با تمایلات یا موضع گیری‌های خودشان مربوط می‌شد. گاهی هم در نتیجه دگرگونی‌های اجتماعی در نوع گرایش و بالتبع در عناوین اطلاق شده به شرکت کنندگان در انقلاب تحولی ایجاد می‌گردد. به طوری که «بندگان bandits» دیروزی به «وطن پرستان،Patriots» یا «مبارزان آزادی، Freedom Fighters» امروزی بدل می‌گردند.
برای توضیح بیشتر در این زمینه به اثر زیر رجوع شود:
- R.H.s.erossman"s account of the "Switch" from Mihaitovitch to Tito in the Second World War in the New Statesman and Nation of 15 December 1956.)
9- G.Rude. La Taxation Populaire de Mai 1775 a Paris et
10- R.Gossez"s "Carte des troubles" in E.Labrousse (ed) Aspects de La Crise ot di depression de L"economle francaise au milieu du xix Siecle (1846-1851)(Parla,19"i G.Lefebvre, La Grande Peur de 1789, PP.61-65.
11- C.Seignobos, La Revolution de 1848 (Paris, 1921), PP.334-5.
12- L.Chevalier, La Formation de La Population Parisienne au 1950),p.77.
13- Faubourgs Saint - Antoine.
14- Saint - Marcel.
15- G.Vauthier, La Misere des ouvriers en 1831, La Revolution de 1848, xxii(1925), 607-17.
16- Trois Glorieuses.
17- برای اطلاع بیشتر از تعداد کشته و زخمی شدگان حوادث 27 تا 29 جولای 1830 در پاریس به اثر زیر رجوع کنید:
- Arch. Pref.pol., Aa 369-70, 420.
18- Une Lettre inedite Sur Jes journses de juillet 1830, La Revolution de 1848, vii (1910), 272-5., The Recollections of Alexis de Tocqueville, ed. J.P.Mayer. (London, 1948).P.80.
19-ACremieux, La Fusillade du boulevard des Capucines du 23 fevrier 1848, viii(l911) 99-124; F.Dutacq, Un Recit des journaes de fevrier 1848, ibid (1912), 266-70.
20- Germinal.
21- Prairial.
22- Recollections, PP.51-59, 135-45.
23- Tuileries.
24- Liste generate en order ulphabttiquc dca lnculpt" 25- Recollections, PP.78 ff.
26- Seignobos, op. cit., PP.24-25, 57-58, 67-70, 89-106, 138-90. Suzanne Wasserman, Le
Club de Raspail en 1848, La Revolution de 1848, V (1908-9), 589- 605, 655-74, 748-62; R.Gossez, L"organisation ouvriere a Paris Sous La Seconde Republique, 1848. Revue des revolutions Contemporaines, xli (1949), 31-45.
27- Archives Nationales (Registres), 2582-6., G.Duveau, Lavie Ouvriere en France Sous Le Second Empire (Paris, 1946), PP.42-43.
28- Taxation Populaire.
29- Popular Price - Control.
30- Wearmouth.
31- R.W.Wearmouth, Methodism and the Common People of the Eighteenth Century (London, 1945), PP.19-50, 51-76, 77-91.
32- Rebecca Riots.
33- West Wales.
34- Welsh.
35- David Williams, The Rebecca Riots (Univ. of Wales Press, 1955)
36- رهبران محلی یا ربیکاها در اعلامیه‌های خود جریان به بردگی کشیده شدن دهقانان ولزی توسط «پسران هن جیست Sons of Hengist» انگلیسی را به دهقانان یادآوری می‌کردند. در واقع این خود یادآور یک سنت رادیکال انگلیسی بود که جریان به بردگی کشیده شدن انگلیسی‌ها را توسط «نرمن‌ها Normans» به انگلیسی‌ها یادآوری می‌کرد. شورشیان ربیکا برای اینکه در جریان شورش‌ها شناخته نشوند معمولاً یا صورت‌های خود را سیاه می‌کردند یا لباس زنانه می‌پوشیدند.
37- اینان اغلب از کشاورزان مستأجر بودند، البته گاهی هم از جنتلمن ها، مأموران وصول مالیات و حتی گارگران صحبت هایی شده است.
(Ibid. PP. 190,195,198,221,250).
38-Ibid., P. 212.
برخی از این علائم و نشانه‌ها در شورش کارگران کشاورزی انگلیسی سال‌های 1830 تا 31 هم نمود یافته اند، این شورش آخرین شورش از نوع خود در روستاهای انگلیسی بود.
39- Ibid, PP.243,262.
40- شاید این امر درباره‌ی شورش‌های ضد ایرلندی و ضد مصوبه یا قانون گین سال 1736 و شورش‌های موسوم به «آزادی و ویلک‌ها» در ماه‌های مارس و می‌سال 1768 صادق باشد، اما درباره‌ی جنبش‌های ویلک‌ها در سال‌های 1763 یا 1769 یا شورش‌های گوردون در سال 1780 صدق نمی کند. برای کسب اطلاع بیشتر پیرامون نکات دیگر مربوط به ا ین جنبش‌ها رجوع شود به:
.Rude , Mother Gin, and the London Riots of 1736, The Guildhall Miscellany, no. 10,1959; Wilkes and Liberty, 1768-69, ibid, no.8,1957, PP.3-24. The Gordon Riots: A Study of the Rioters and their Victims, Transactions of the Royal Historical Society, 5th Series, Vol, Vi, 1956,PP.93-114.
41- Wilkite.
42- این شورش‌ها هم نظیر شورش‌های 50 سال بعد از خودشان در پاریس با جنبش کارگری (دستمزدهای) سده‌ی نوزدهم وجوه تشابه کمتری داشتند.
43- Gin Act.
44- Wilkes and Liberty.
45- Gordon Riots.
46- این علائم و نشانه‌ها در شورش‌های موسوم به «کلیسر و ساه» سال‌های ه 179 تا 92 بیرمنگهام و منچستر نمود یافتند؛ اما در موارد اخیر عناصری دیگر هم وارد صحنه شدند که باید جداگانه مورد مطالعه قرارگیرند.
47- Lord Mansfield.
48- Lord Chief Justice.
49- G.Rude, I, tumulti di Gordon" (1780), Movimento Operio (Milan) 1955.P.852.
توضیح اینکه پیشنهاد مانسفیلد مورد استقبال شاه قرار نگرفت و او مجبور شد پیشنهاد خود را پس بگیرد.
50- Factory System.
51- Wage - earners.
52- The inferior set of People.
53- Menu Peuple.
54- Chartism.
چنین انجمن کارگران لندن در سال‌های 1830 تا 48 برای انجام اصلاحات سیاسی- اجتماعی و دموکراتیک و کسب حق رأی همگانی، اصول مورد توجه این انجمن در منشور خلق درج شد. (م)
55- Taine.

منبع مقاله :
کاپلان، لورنس؛ (1375)، مطالعه تطبیقی انقلاب از کرامول تا کاسترو، دکتر محمد عبدالهی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول